همه چیز از همه جا *_ ^
زندگی مثل یه جاده می مونه من و تو مسافراشیم قدر این لحظه ها رو بدونیم که ممکنه فردا نباشیم...
دوست دارم دستم را بگیری و زیرگوشم زمزمه کنی
که پشت خوابهای نا آرام تو...
چیزی بیش از نگرانی های زنانه نیست...
دستت را بگیرم و زیرگوشت زمزمه کنم
که پشت نگرانی های زنانه ی من... تنهايت ميگذارن و ميروند.......... آﺩﻣــــــــــﺎﯼ ﺭﺍﺳـــــــﺘﮕﻮ .... پسر : بزرگترین آرزوت چیه ؟ ﺭﻓﺘــــــــﻲ .. غیرتی شدن به هارتو پورت کردن و گیر دادن وجاسوسی کردن نیست!!! همچنان عاشق تو خواهم ماند ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎﻳﯽ ﻫﺴﺖ ... میدونی بدترین حس تو زندگی چیه؟ من درد میکشم تو اما چشم هایت را ببند! میدونی قشنگترین احساس چه وقتیه !؟ زندگی مرا بارها و بارها در هم کوبیده است... عادت دارم همیشــــه دلتنگی توي دنيا آدم هاي زيادي روي تخت هاي دو نفره ميخوابن ، اما قشنگتر اينه که ؛ نـــه نمیــــدانــــی! آدمی که رفتنش را فریاد میزند قانع شدم چـه رازی در این جملـه است: دختر :ازت شکایت میکنم یاد گرفتـﮧ ام چشم هایت وقتی دروغ می گویی زیبا تر می شوند لحظـــﮧ هاے با تــ♥ــو بــوבלּ تا به حال شده دوست داشتنت را قورت بدهی… ؟! … دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم منو به جایی رسوند که حالا ، دختر: دوست دختر جدیدت خوشگله؟(از من خوشگل تره؟) هی غریــــبــــــه!! روی کســــی دســت گذاشــــتی کـــــــه همــــــــه ی دنیـــــای منـــــــــه! بی وجـــــــــدان اونقدر راحـــــــــــت عزیزم صــــداش نکـــــــــن!!! روز اول گفت : قول بـــده ... گفتم چه قـــولی؟ "دوستت دارم" را بقچه میکنم هر شبـــــــــــــــ هوای مردن دلم تنگ شده ... تو بغض میکنی و من اینجا هر سه می کشیم.... بی تو دلم میگیرد
تنها كه شدند بر ميگردند...........
ولي تنها لايق يك كلمه اند............
هررررررررررررررررري.........
ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻭ ﺧﯿﻠــــﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻋﺎﺷـــــﻖ ﻣﯽ ﺷﻦ ...
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺑُﺮﻭﺯ ﻣﯿﺪﻥ .....
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻬﺖ ﻣﯽ ﮔﻦ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘـــــــﺖ ﺩﺍﺭﻥ ....
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾـــــﺮ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ....
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾــــــﺮ ﺗﻨــــــــﻬﺎﺕ ﻣﯽ ﺫﺍﺭﻥ ....
ﺍﻣــــــــﺎ .....
ﻭﻗﺘـــــﯽ ﺯﺧﻤــــــــﯽ ﺑﺸﻦ ...
ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽ ﺷﻦ ...
ﭼﯿـــــــﺰﯼ ﻧﻤـــــــــی ﮔــــــــﻦ ....
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺮﻥ .
...ﻭ ...
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﻥ
(ولـــــــــی تا ابــــــــــد میشکــــــــــن)
دختر : اینکه عشقمو زیر بارون بغل کنم ! تو چی ؟
پسر : اینکه کسی که زیر بارون بغلش میکنی من باشم …
ﺩﺭﺳﺖ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛـــــه ...
ﺩﻭﺳـــــﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﺭﺍ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻛــــــﺮﺩﻡ.
ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﭼـــﺮﺍ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺸـــﻮﻕ ﻫﺎ،
ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻋــــﺘﺮﺍﻑ ﺣﺴﺎﺳﻴـــﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ !!!....
غیرت ینی : " زن مورد علاقت هیچ وقت احساس تنهایی و بی پناهی نکنه "
چه مقصد رسيدن باشد چه نرسيدن
مهم مقصد نيست
مهم مقصود است
و آن هم خوشبختی توست
چه با من
چه بی من
ﻧﻪ " ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩﻥ " ﺁﺭﻭﻣﺖ ﻣﻴﻜﻨﻪ ..
ﻧﻪ " ﻧﻔﺲ ﻋﻤﻴﻖ " ...
ﻧﻪ "ﻳﻪ ﻟﻴﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﺳﺮﺩ ..."
ﻧﻪ "ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻥ " ...
ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎﻳﯽ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ
ﻓﻘﻂ
ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﯼ ،
ﺑـــــــــﻤــــــــــﻴــــــــــــﺮِﯼ ...
ﻫﻤﻴﻦ ...
اینکه نیمه گمشدتو ...
کـــــامـــــل
پیدا کنی...!
سخت است بدانم میبینی و بیخیالی........
وقتی برمیگردی ؛ یواشكی به عشقت نگاه كنی ....
می بینی كه اونم داشته بهت نگاه میكرده ... !!!
اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید...
این منم؛
"قهرمان خودم"....!
هَـــر روز
جـــــایِ انگشــــــتانم را از روی شیشــــه یِ مانیتور پاک کنم
آخــــر
نوازش کردن عکـــــس هایَت
عادَت مَن است…
به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت استـــــــ
که حواسش به تــــ ♥ ـــو نیستــــــــ ...
تا آخــــــرِ عمـــــردرگیـــــرِ من خواهی بود !!!
و تظــاهر میکنی کـه اینطور نیست
مقایسه تو را از پــا در خواهد آورد...
"مـــــــ♥ــــــــن"
میدانم به کجای قلبت شلیک کرده ام!
"تــــــــــــــ♥ـــــــــــــــو"
دیگر خـــوب نخواهی شد...!
بعضي آدم ها روي تختهاي يه نفره بياد هم بيدارن...
واقعیتی درباره پسران :
ممکن است تمام روز سرو گوششان بجنبد ،
اما قبل از خواب ؛ همیشه به دختری که
واقعا دوستش دارند فکر میکنند !
.
.
.
واقعیتی درباره دختران:
ممکن است تعداد زیادی طرفدار داشته باشند ،
اما قلبشان ؛ فقط متعلق به یک نفر خاص است...
هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد
پشتــــــــ ایـن چهــــره ی آرام،
در دلــــــــــم چــه مـی گـذرد!
نـــه نمیــــدانــــی!
هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد
ایـــن آرامــش ظــاهــر و ایــن دل نــا آرام
چقــــدر خستـــــــه ام میـــکنــد…!
خودت بفهم که نمیخواهد برود
داد میزند که دستش را بگیری
و بگویی نروووووووووو !!!!!
تو قسمت من نه
مال مردم بودی
قربان دلم که مال مردم خور نیست….
" دوستت دارم "
که هرکـه مـے گــوید عاشـق تر میـشود !!!
و هرکـه مـے شنـود بـی تفاوت تـر...
و هرکـه مـے شنـود بـی تفاوت تـر...
و هرکـه مـے شنـود بـی تفاوت تـر...
پسر :هاها, چرا؟
دختر :توی دزد, قلب من رو دزدیدی ♥
پسر :خوب تو هم فامیلی منو بدزد, حسابمون صاف بشه
یـــــــــآدَش بخیــر
مجـــازی پیمآن بسته بودیم
حقیقی بــآورش کردم!
انسان مـدرنـے باشم
و هـر بار کـﮧ دلتنگ مےشوم
بـﮧ جاے بغض و اشک
تنها بـﮧ این جمله اکتفا کنم کـﮧ
هواے بـد ایــלּ روزها
آدم را افسرده مےکند...
اگر می خواهی زیبا ترین باشی
همیشه به من بگو دوستت دارم !
از عمــــرҐ حســاب نمے شــونـב...
از آخــرتــــҐ حســـاب مے شـــونـב...
از بهشــــــت !!!
♥♥♥
لبخند بزنی…
بی تفاوت باشی…؟
شده دلتنگی بپیچد به دلت،راه نفست راببندد،خفه ات کند…
هی دستت برود سمت گوشی…
برش داری…
نگاهش کنی…
پرتش کنی…..
شده یک آهنگ برایت شود روحِ یک لحظه…
بشود خاطره…
و هر چه تکرار شود دیوانه ترت کند…؟
شده بروی همان خیابانی که با او رفته ای
چند متر جا را هی بالا و پایین کنی…
اشک بریزی و…
لذت ببری…
همانقدر که آن روز لذت بردی…؟
شده قسم بخوری دیگر کاری به کارش نداری…
اما یکهو در یک لحظه گوشی موبایل را برداری،پیغامی تایپ کنی…
انگشتت برود سمت کلمه send…
منطقت بمیرد، قلبت تند تند بزند و…send کنی…؟
شده تمام روز را در انتظار یک جواب،بیقرار باشی…
نرسد این جواب…
آخر گوشی را برداری واینطور بنویسی:"اشکالی نداره، اگه نمیخوای جواب بدی،نده…
فقط میخواستم بدونم خوبی؟همین…
مواظب خودت باش "شده باز جوابی نیاید…؟
باز بشکنی…
هزار بار دیگر هم بشکنی اما باز با دست و دلِ شکسته،
دوستش داشته باشی…؟
شده این همه عاشق باشی…؟
تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم:
عاشقمی؟!! خب به درک…!!
پسر: آره.(اما تو هنوز زیباترینی برام)
دختر: شنیدم دختر شوخ طبعیه..(درست اون چیزی که من نبودم)
پسر: آره همینطوره( اما در مقایسه با تو هیچی نیست)
دختر: خب امیدوارم شما باهم بمونید(اتفاقی که برای ما رخ نداد)
پسر: منم برای تو آرزوی خوشبختی دارم(چرا این پایان رابطه ما شد؟؟)
دختر: خب من دیگه باید برم( قبل از اینکه گریم بگیره)
پسر: آره منم همینطور(امیدوارم گریه نکنی)
دختر: خدافظ (دوستت دارم دلم برات تنگ میشه)
پسر: خدافظ (هیچ وقت عشقت از قلبم بیرون نمیره)
پسر : حالم از این زندگی بهم می خوره
نیمکت : حال اونم از تو بهم می خوره
پسر : نیمکت ...
نیمکت : ها ...؟
پسر : خفه شو !
روز دوم
پسر : میگم نیمکت ، اونی که روی نیمکت اونوریه نشسته رو می بینی ؟
نیمکت : دختره و میگی ... خوب آره ... مثلا که چی
پسر : هیچی ... تا حالا ندیده بودمش ...
روز سوم
پسر : ها ها ... دیدی گفتم میاد
نیمکت : چیه ... خیلی خوشحال شدی ... زود باش ... الان وقتشه
پسر : نه ... الان نه ... نمی تونم
روز سیصد و نوزدهم
پسر : اون نیمکت اونوریه تورو یاد چی می اندازه ؟
نیمکت : ...
گفت : که هر وقت یاد من افتادی بخــــندی ...
رفــــت ...
همه فکر کردن اونقدرا هم دوســش نداشتم که فقط خندیــــدم...
که همــــش خندیدم...
وَ میگذارمش زیر ِ بالش ِ دلتنگی هام .....
تعبیر میشوی در خواب ها.... !
وَ شعر میشوی
در بی خوابی هام !
بیخ گوش من است...
همان جایی که روزی...
رد نفس های تو بود....!
کـــ ــم تــــــــوقع شده امـــ
نـه آغوشتـــ را ميـــــــــخواهم!
نـه يک بوســــــــــــه !
نـه ديگربودنتـــ را.....
همين که بيايیــــ..از کنارم رد شوی کافيست ...!مــــــرا به آرامش ميرساند حتی اصطحکاک ســــــــــــايه هايمان...
برای دفتر خاطراتم که مدتهاست
دیگر چیزی در آن نمی نویسم . . .
برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند
و خیلی دیر شناختمشان . . .
برای آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش . . .
خنده هایی که دارم فراموششان می کنم . . .
و برای خودم که حالا دیگر خیلی عوض شده ام ...خیلی...
نفس کم می آورم
چند بار بگویم
نفسم به نفس تو بند است
بشکنش،بغضت را میگویم
دارم خفه میشوم
کاش میتوانستی
با این همه فاصله
با این همه دوری
دلم را
بی دلنوشته بخوانی
کاش میتوانستی بدون رعد،بارانی بمانی و
بباری و بشوری
هر آنچه بر تن خسته ام روا داشته اند
مـیــــــــکشم … میــــــکشی … میـــــــکشد...
هر ســـــــــه میکــــشــیــم....
او ناز ِ تـــو را ... / تــــو دست از مــن.... / و مــــــن..... آه....
— فندکم کجاســـــــــت ...؟!
بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی...
سکوت کنی...
حرفاشو به جون بخری...
تموم که شد بگی ...
با من نجنگ , من دوستت دارم... *
و با خودم میگویم:
کاش آن یک بار که دیدمت
گفته بودم:
که بی تو گاه دلم میگیرد
که بی تو گاه زندگی سخت میشود
...
که بی تو گاه هوای بودنت دیوانهام میکند
اما نمیگفتم
که این «گاه» ها
گهگاه
تمامِ روز و شب من میشوند
آن وقت بغض راه گلویم را میگیرد
درست مثل همین روزها ...
طراح : صـ♥ـدفــ |